دنبال عدالت |
|
نوشته شده در تاریخ شنبه 89 اردیبهشت 4 توسط علی صداقت
| نظر
شهید شاهرخ ضرغام مطلب جدیدم درباره شهید شاهرخ ضرغام که خیلی گمنام و مظلوم واقع شده وخیلی ها تا حالا اسمش رو هم نشنیده یا کمتر شنیده اند: برای سرش 11 هزار دینار عراقی تعیین کرده بودند و 17 آذر 59 که به شهادت رسید پیکر بی سرش را در تلویزیون عراق نشان دادند و اعلام کردند یکی از جلادان خمینی را کشته ایم.
کی فکرش را می کرد این شاهرخ قلدر با آمدن امام خمینی (ره) 180 درجه تغییر کند؟ همان آدم ساده و بی ریایی که روی سینه اش "خمینی فدایت شوم" را خالکوبی کرده بود. می گفتند: «وقتی راه می رفت زمین زیر پایش تکان می خورد. شیر بیشه جنوب بود و وقتی می غرید بهمن شیر و نخلستان های ذوالفقاریه، رستم را به یاد می آورد و آرام سر به آرامش می گذاشت، زیرا این شاهرخ زور قوتش را از نفس عشق مولایش علی (ع) به بیکرانه بیکران این دیار به یادگار برده بود.»
عکس شهید ضرغام در راهپیمایی های مردمی قبل از انقلاب
آقای شاهرخ ضرغام بسیار باهوش بود و عقبه ی فکری دشمن و اندیشه ی باطل و تصورات غلط و برداشتهای نادرست صدام بعثی و معاویه صفتی او را خیلی خوب شناخته بود. او همواره از این منظر نگاه می کرد که ارتش بعثی صدام از چه فکری نشأت گرفته و با چه اندیشه ای به جنگ با ایرانیان مسلمان آمده است.
شهید ضرغام اعتقاد داشت: به برکت وجود امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، خیلی از اشخاص به گونه ای "حرّ زمانه" شدند. او بارها می گفت: «اگر افکار انسان اصلاح شود، اگر اندیشه ها اصلاح شود، رفتار انسانها هم اصلاح خواهد شد».
الحق و الانصاف شهید شاهرخ ضرغام بسیار شجاع و از جمله رزمندگان با تعهد و دلیر بود. چند سال پیش از شبکه ی اول سیمای جمهوری اسلامی با موضوع "حصر آبادان" مصاحبه ای از او پخش شده بود که او در خط مقدم یکی از جبهه های آبادان از روی ایمان و صدق و صفا تمام گفته های خود را بیان می نمود و پیروزی نهایی برای ایران اسلامی و شهادت را برای خود آرزو می نمود. سرانجام نیز شهادت نصیب او گردید و پیکر پاک و مطهرش در منطقه ی جنگی آبادان جاوید الاثر ماند، الی یوم القیامة.
شهید ضرغام اعتقاد داشت: به برکت وجود امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، خیلی از اشخاص به گونه ای "حرّ زمانه" شدند ((شادی روح شهید شاهرخ ضرغام صلوات))
دنیا رو با همه خوب و بدش با همه زندونی های ابدش پشت سر گذاشتن و رها شدن رفتن و سری توی سرا شدن واسشون تو بند دنیا جا نبود دنیا که جای پرنده ها نبود پشت سر گذشته های بی هدف پیش رو لشکر آرزو به صف تو بهشت آرزو گم نشدن آدم حسرت گندم نشدن وقتی موندن تو غبار زندگی پر کشیدن از حصار زندگی زنده موندن واسشون بهونه بود زندگی بازی بچه گونه بود یه صدا می خوندشون سمت خدا با سکوتشون رسیدن به خدا
... |