دنبال عدالت |
|
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط علی صداقت
| نظر
ای ایران ای مرز پرگوهر ای خاکت سرچشمه هنر
دسته گلای بی زبون ، گمشده های بی نشون یه ریزه خاکسترشون ، یا حلقه انگشترشون یه تیکه استخون سرد، یه شاخه گل یه بال و پر یه دکمه پیرهنشون ، یه ذره خاک تنشون تابوتای یه اندازه ، تو هر کدوم یه سربازه بال بکشیم باد میزنه ، ابره که بر تن می زنه تابوتا خیس آب می شن، دسته گلا خراب میشن می پیچه تو شهر و دهات ،عطر سلام و صلوات آی مادرای مهربون، بچه هاتون بچه هاتون دسته گلایی که دادین ، به جبهه ها فرستادین حالا با تابوت اومدن، با بوی باروت اومدن سر ندارن پا ندارن ، شوق تماشا ندارن مادرا از خدا می خوان ، با گریه ودعا می خوان تابوتاشونوو باز کنن، بچه هاشونو ناز کنن..بچه هاشونو ناز کنن اما بوی عجیب می یاد بوکنید بوی سیب می یاد می گن کسی که پا بشه راهی جبهه ها بشه سر به بیابون بذاره ، تو عاشقی جون بذاره اونجا که آفتاب می شینه ، باغ گل سیب می بینه بچه های عزیز من ، باغ گلای سیب من رو عشقتون پا نذارین، ایران و تنها نذارین (( خدایا ما را با شهدا محشور بگردان))
... |