دنبال عدالت |
|
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 آذر 12 توسط علی صداقت
| نظر
یک کمی فکر کن(2)..............
بیا به آفتابی نهج البلاغه برگردیم چرا نهج البلاغه را جدی نمی گیریم؟! مولا ویلا نداشت معاویه کاخ سبز داشت پیامبر به شکمش سنگ می بست امام سیب زمینی می خورد البته به شما توهین نشود. بعضی برای جنگ شعار می دهند و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند. پیش از اینکه بر من حد تهمت جاری کنید من بر خویشتن حد وجدان جاری ساخته ام من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه من چاپلوس نیستم تملق نمی گویم اما قدر امام را می دانم راستی یاد شهیدان بیت المقدس به خیر!! جهان آرا که بود؟ حاج همت که بود؟ حاج عباس از دنیا فقط یک قرآن جیبی داشت. شهید خرازی شهید نوری سرداران بی دست شهیدان گمنام بی یادنامه بی سنگ قبر عاصمی پودر شد یوسف نوشته بود: ((خدایا یوسف هم شهید می شوداو را بیامرز)) اسماعیل وصیت کردروی قبرش بنویسند: ((پر کاهی تقدیم به آستان الهی)) امسال هیچ شاعری با حلق اسماعیل هم صدا نشد. راستی شماره قطعه شهدا چند بود؟!! خدا کند روایت فتح را فراموش نکنیم امسال انصاف ما چرت حسابی زد امسال وجدان های ما آنفولانزا گرفت امسال تاکسی ها به پاهای قطع شده بادنده چهار احترام گذاشتند. چرا باید از زیر روسری های ژرژت رشته های جهنم شعله بکشد. مگر اینجا الجزایر است ؟ دیشب مادرم با چای وکشمش سر کرد. او قلبش برای انقلاب می تپد اما وسعش نمی رسدیک نوار قلب بگیرد وقتی باد چادر وصله دارش را تکان می دهد بوی فقر و غربت تمام پرچم های سبز و سرخ را به بازی می گیرد. اونمیداند کادیلاک چه جا نوری است و داخل هواپیما چه شکلیست. اماخوب می داند که شمشیر امام حسین (ع) از طلانبوده است. و امام زمان در جزیره خضرا نیست. وهرشب دعا می کند پیروزی با امام باشدو آقا بیاید آقا بیاید............................
ادامه دارد........................
... |