دنبال عدالت |
|
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 آذر 9 توسط علی صداقت
| نظر بدهید
به عاشقی به شکفتن به گل می اندیشم
به دست های من وتو به پل می اندیشم
زجزءجزءگذشتم دراین زمانه مسخ
به بی نهایت آبی به کل می اندیشم
همیشه سکر نگاهت مرا گرفته زخویش
به خون تاک تغزل به مل می اندیشم
برای آنکه به وصفت مرا اجازه دهند
بهانه کردم و گفتم به گل می اندیشم ... |